The nature of genius

منشا نبوغ

The nature of genius

 

There has <strong>always </strong>been an interest in geniuses and prodigies.
<strong>همیشه </strong>علاقه عجیبی به نوابغ و اعجوبه ها وجود داشته است.

The word ‘genius’, from the Latin gens (= family) and the term ‘genius’, meaning ‘begetter’, comes from the early Roman cult of a divinity as the head of the family.
کلمه "نبوغ" از ریشه کلمه لاتین gens به معنای خانواده و اصطلاح نبوغ به معنی "زاینده تر" از فرقه الوهیت روم باستان به عنوان سرپرست خانواده گرفته شده است.

In its earliest form, genius was concerned with the ability of the head of the family, the paterfamilias, to perpetuate himself.
در شکل اولیه خود، نبوغ به توانایی سرپرست خانواده یا پیرقوم برای جاودانه کردن خودش مرتبط بود.

Gradually, genius came to represent a person’s characteristics and thence an individual’s highest attributes derived from his ‘genius’ or guiding spirit.
به تدریج، نبوغ برای بیان خصوصیات فردی درنظر گرفته شد و به بالاترین گرایشات هر فرد که ناشی از نبوغ او یا روح هدایتگرش بود، اطلاق شد.

Today, people still look to stars or genes, astrology or genetics, in the hope of finding the source of exceptional abilities or personal characteristics.
امروز هم هنوز مردم به امید پیدا کردن منبع توانایی ها یا خصوصیات فردی استثنائی، در ستاره ها و ژن ها، ستاره شناسی یا ژنتیک جستجو می کنند.

 

The concept of genius and of gifts has become part of our folk culture, and attitudes are ambivalent towards them.
مفهوم نبوغ و استعداد ها به بخشی از فرهنگ قومی ما تبدیل شده و با رفتارهای دوگانه ای نسبت به آن برخورد می شود.

We envy the gifted and mistrust them.
ما به استعداد داده شده ها غبطه می خوریم و {در عین حال} به آنها بی اعتمادیم.

In the mythology of giftedness, it is popularly believed that if people are talented in one area, they must be defective in another, that intellectuals are impractical, that prodigies burn too brightly too soon and burn out, that gifted people are eccentric, that they are physical weaklings, that there’s a thin line between genius and madness, that genius runs in families, that the gifted are so clever they don’t need special help, that giftedness is the same as having a high IQ, that some races are more intelligent ormusical or mathematical than others, that genius goes unrecognised and unrewarded, that adversity makes men wise or that people with gifts have a responsibility to use them.
در اسطوره شناسی استعداد، معمولا معتقدیم که اگر افراد در یک زمینه بااستعدادند، باید در زمینه دیگری دچار عیب باشند، که فرهیختگان، در عمل ناتوان هستند، که اعجوبه ها به سرعت می درخشند، می سوزند و افول می کنند، که افراد دارای استعداد، غیرعادی هستند، که دارای ضعف های فیزیکی هستند، که خط باریکی بین نبوغ و دیوانگی وجود دارد، که نبوغ ارثی است، که افراد نابغه آنقدر باهوشند که نیازی به کمک خاصی ندارند، که استعداد داشتن مترادف با IQ بالا داشتن است، که در برخی مسابقات مثل موسیقی یا ریاضی از دیگران بهترند، که نبوغ تشخیص داده نشده و بدون پاداش می ماند، که ناملایمات موجب خرد مرد می شود یا اینکه افراد دارای استعداد مسئول استفاده از آنها هستند.

Language has been enriched with such terms as ‘highbrow’, ‘egghead’, ‘blue-stocking’, ‘wiseacre’, ‘know-all’, ‘boffin’ and, for many, ‘intellectual’ is a term of denigration.
زبان پر از عبارت هایی مثل "روشن فکر"، "پرمغز"، "فاضل"، "خردمند"، "همه چیز دان"، "دانشمند" شده و برای بسیاری از افراد، "فرهیخته" عبارتی بدنام کننده است.

 

The nineteenth century saw considerable interest in the nature of genius, and produced not a few studies of famous prodigies.
قرن نوزدهم، علاقه عجیبی به ماهیت نبوغ پیدا کرد و فقط به تولید مطالعات کمی از اعجوبه های مشهور قناعت نکرد.

Perhaps for us today, two of the most significant aspects of most of these studies of genius are the frequency with which early encouragement and teaching by parents and tutors had beneficial effects on the intellectual, artistic or musical development of the children but caused great difficulties of adjustment later in their lives, and the frequency with which abilities went unrecognised by teachers and schools.
شاید برای امروز ما، دو جنبه مهم و قابل توجه از این مطالعات مربوط به نبوغ، یکی تکرار یک روند مشارکت و آموزش زودهنگام توسط والدین و معلمان است که تاثیر قابل توجهی روی رشد موسیقی، هنر یا اعجوبه گری بچه ها داشته اما مشکلات بسیار بیشتری را در سازگاری با زندگی در آینده برای آنها ایجاد کرده است و دیگری تکرار روندی است که توانمندی ها به طور کل توسط معلمین و مدارس تشخیص داده نشده است.

However, the difficulty with the evidence produced by these studies, fascinating as they are in collecting together anecdotes and apparent similarities and exceptions, is that they are not what we would today call norm-referenced.
هرچند، مشکل مستنداتی که توسط این مطالعات تولید شده این بوده  که روش آنها در جمع آوری حکایت ها و مشابهت ها و استثنائات ظاهری در کنار هم، آن چیزی نیست که امروزه ما "مراجع عادی" می نامیم.

In other words, when, for instance, information is collated about early illnesses, methods of upbringing, schooling, etc, we must also take into account information from other historical sources about how common or exceptional these were at the time.
به عبارت دیگر، به عنوان مثال، وقتی اطلاعاتی درباره بیماری های اولیه، روش های زایمان، مدرسه رفتن و غیره جمع آوری می شود ما باید به اطلاعاتی از منابع تاریخی دیگر درمورد اینکه چقدر این موارد در آن زمان متداول یا استثنائی بودند نیز توجه کنیم.

For instance, infant mortality was high and life expectancy much shorter than today, home tutoring was common in the families of the nobility and wealthy, bullying and corporal punishment were common at the best independent schools and, for the most part, the cases studied were members of the privileged classes.
مثلا، مرگ و میر نوزادان و انتظار زنده ماندن آن نسبت به امروز بسیار کمتر بود، آموزش در خانه بین خانواده های اشراف و ثروتمند متداول بود، تنبیه بدنی و جسمی در بهترین مدارس مستقل متداول بود و در اکثر موارد تحت مطالعه، اعضای مورد مطالعه جزو طبقات ممتاز بودند.

It was only with the growth of paediatrics and psychology in the twentieth century that studies could be carried out on a more objective, if still not always very scientific, basis.
فقط با رشد پزشکی اطفال و روانشناسی در قرن بیستم بود که مطالعات توانست هدفمندتر انجام شود هرچند هنوز هم خیلی علمی نبود.

 

Geniuses, however they are defined, are but the peaks which stand out through the mist of history and are visible to the particular observer from his or her particular vantage point.
نابغه ها آنطور که تعریف می شود چیزی نیستند جز قله هایی که در غبار تاریخ برجسته شده اند و توسط مشاهده کننده خاصی با توجه به دیدگاه خودش از برتری، دیده شده اند.

Change the observers and the vantage points, clear away some of the mist, and a different lot of peaks appear.
با تغییر شاهدان و نقاط برتری، برطرف کردن برخی غبارها (ابهامات)، قله های بسیار متفاوتی ظاهر می شود.

Genius is a term we apply to those whom we recognise for their outstanding achievements and who stand near the end of the continuum of human abilities which reaches back through the mundane and mediocre to the incapable.
نبوغ عبارتی است که ما برای کسانی که آنها را به علت دستاوردهای فوق العاده شان می شناسیم و کسانی که تقریبا نزدیک به اخرین تسلسل توانایی های انسان ایستادند که حماقت شان و متوسط تا ناتوان بودنشان به آن بر می گردد.

There is still much truth in Dr Samuel Johnson’s observation, The true genius Is a mind of large general powers, accidentally determined to some particular direction’.
هنوز هم در مشاهدات دکتر جانسون واقعیت های زیادی وجود دارد، نبوغ حقیقی، ذهنی سرشار از قدرت های معمولی بزرگ است که به طور تصادفی به سمت خاصی هدایت شده است.

We may disagree with the ‘general’, for we doubt if all musicians of genius could have become scientists of genius or vice versa, but there is no doubting the accidental determination which nurtured or triggered their gifts into those channels into which they have poured their powers so successfully.
ما ممکن است با عبارت معمولی مخالفت کنیم چون شک داریم که همه موسیقی دانان نابغه بتوانند از نظر علمی نابغه باشند یا برعکس، اما هیچ شکی وجود ندارد که جهت گیری تصادفی که استعداد آنهارا در آن مسیر شکوفا کرده یا رشد داده موجب شده که آنها قدرت هایشان را در آن {جهت} به طور موفقیت آمیزی به کار ببرند.

Along the continuum of abilities are hundreds of thousands of gifted men and women, boys and girls.
با توجه به تسلسل توانمندی ها، صدها هزار مرد، زن، پسربچه یا دختر بچه استعداد داده شده وجود دارند.

 

What we appreciate, enjoy or marvel at in thè works of genius or the achievements of prodigies are the manifestations of skills or abilities which are similar to, but so much superior to, our own.
آنچه که ما از آن با لذت یا تعجب در کارهای نوابغ یا دستاوردهای اعجوبه ها قدردانی می کنیم، مظاهر استعدادها یا توانایی هایی است که با استعدادهای خودمان مشابه است اما بسیار برتر از آن است.

But that their minds are not different from our own is demonstrated by the fact that the hard-won discoveries of scientists like Kepler or Einstein become the commonplace knowledge of schoolchildren and the once outrageous shapes and colours of an artist like Paul Klee so soon appear on the fabrics we wear.
اما اینکه ذهن های آنها نسبت به ذهن ما تفاوتی ندارد، این حقیقت را اثبات می کند که کشفیات سخت بدست آمده در علوم مثل دستاوردهای کپلر یا انیشتین به دانش معمول یک دانش آموز مدرسه ای تبدیل شده و اشکال و رنگ های هنرمندانی مثل پاول کلی به سرعت روی پارچه لباس هایی که ما می پوشیم ظاهر شده است.

This does not minimise the supremacy of their achievements, which outstrip our own as the sub-four-minute milers outstrip our jogging.
این مسئله، برتری دستاوردهای آنها را تضعیف نمی کند که خارج از محدوده دسترسی ما بوده همانطور که {توانایی} دونده های زیرچهاردقیقه خارج از محدوده دویدن ما است.

 

To think of geniuses and the gifted as having uniquely different brains is only reasonable If we accept that each human brain is uniquely different.
اینکه فکر کنیم که نوابغ و استعداد داده شده ها دارای مغزهایی متفاوت از ما بودند فقط زمانی منطقی است که قبول کنیم مغز هر انسانی کاملا منحصر به فرد و متفاوت است.

The purpose of instruction is to make US even more different from one another, and in the process of being educated we can learn from the achievements of those more gifted than ourselves.
هدف از آموزش این است که ما حتی متفاوت تر از بقیه باشیم و در فرایند آموزش دیدن بتوانیم از دستاوردهای کسانی که استعداد بیشتری نسبت به ما دارند، یاد بگیریم.

But before we try to emulate geniuses or encourage our children to do so we should note that some of the things we learn from them may prove unpalatable.
اما پیش از اینکه سعی کنیم از نوابغ تقلید کنیم یا فرزندانمان را تشویق کنیم به همان ترتیب رفتار کنند باید توجه کنیم که بعضی چیزهایی که ما از آنها یاد می گیریم می تواند بی نظیر {غیرقابل تقلید} باشد.

We may envy their achievements and fame, but we should also recognise the price they may have paid in terms of perseverance, single-mindedness, dedication, restrictions on their personal lives, the demands upon their energies and time, and how often they had to display great courage to preserve their integrity or to make their way to the top.
ما ممکن است به دستاوردها و شهرت آنها غبطه بخوریم اما باید هزینه ای که آنها برای مداومت، تک اندیشی، فداکاری، محدودیت هایی که در زندگی شخصی داشتند، نیاز به انرژی و زمان و اینکه چقدر باید اشتیاق زیادی نشان می دادند تا درستی خود را اثبات کنند یا راه خود را به سمت اوج هموار کنند، نیز درنظر بگیریم.

 

Genius and giftedness are relative descriptive terms of no real substance.
نبوغ و استعداد نسبتا عبارات توصیفی برای جملات غیرواقعی هستند.

We may, at best, give them some precision by defining them and placing them in a context but, whatever we do, we should never delude ourselves into believing that gifted children or geniuses are different from the rest of humanity, save in the degree to which they have developed the performance of their abilities.
در بهترین شرایط، ما ممکن است با معنا دادن به آنها و قرار دادن آنها در متن به آنها معنی دقیقی بدهیم اما هرکاری که انجام دهیم نباید خودمان را با باور اینکه بچه های با استعداد یا نوابغ به علت اینکه توانسته اند بازدهی توانایی هایشان را رشد دهند، نسبت به سایر انسان ها متفاوت هستند، گول بزنیم.


Questions & answers

Questions 14-18

Choose FIVE letters, A—K.
Write the correct letters in boxes 14-18 on your answer sheet.
NB Your answers maybe given in any order.
Below are listed some popular beliefs about genius and giftedness.

Which FIVE of these beliefs are reported by the writer of the text?

A Truly gifted people are talented in all areas.
B The talents of geniuses are soon exhausted.
C Gifted people should use their gifts.
D A genius appears once in every generation.
E Genius can be easily destroyed by discouragement.
F Genius is inherited.
G Gifted people are very hard to live with.
H People never appreciate true genius.
I  Geniuses are natural leaders.
J Gifted people develop their greatness through difficulties.
K Genius will always reveal itself.

 


Questions 19-26

Do the following statements agree with the information given in Reading Passage 116?
In boxes 19-26 on your answer sheet, write:

TRUE if the statement agrees with the information
FALSE if the statement contradicts the information
NOT GIVEN if there is no information on this

19 Nineteenth-century studies of the nature of genius failed to take into account the uniqueness of the person's upbringing.
20 Nineteenth-century studies of genius lacked both objectivity and a proper scientific approach.
21 A true genius has general powers capable of excellence in any area
22 The skills of ordinary individuals are in essence the same as the skills of prodigies.
23 The ease with which truly great ideas are accepted and taken for granted fails to lessen their significance.
24 Giftedness and genius deserve proper scientific research into their true nature so that all talent may be retained for the human race.
25 Geniuses often pay a high price to achieve greatness.
26 To be a genius is worth the high personal cost.



View Answer :
14 - 18 (In any Order) B, C, F, H, J
19 TRUE
20 TRUE
21 FALSE
22 TRUE
23 TRUE
24 NOT GIVEN
25 TRUE
26 NOT GIVEN

نظرات کاربران

هنوز نظری درج نشده است!