The lost city

شهر گمشده

The lost city

 

An <strong>explorer’s</strong> encounter with the ruined city of Machu Picchu, the most famous icon of the Inca civilisation.
یک<strong> کاوشگر</strong> با شهر ویران شده ماچو پیچو که معروف ترین نماد تمدن اینکا است، برخورد کرد.     

When the US explorer and academic Hiram Bingham arrived in South America in 1911, he was ready for what was to be the greatest <strong>achievement</strong> of his life: the exploration of the remote hinterland to the west of Cusco, the old capital of the Inca empire in the Andes mountains of Peru.
زمانی که "هیرام بینگهام" کاوشگر و فرد دانشگاهی آمریکایی در سال 1911 به آمریکای جنوبی وارد شد، برای آنچه که بزرگ ترین <strong>دستاورد</strong> زندگی او محسوب می شد، آماده بود: کاوش در مناطق دور افتاده غرب کوسکو که پایتخت قدیمی امپراطوری اینکاها در کوه های آند پرو بود.

His goal was to locate the <strong>remains</strong> of a city called Vitcos, the last capital of the Inca civilisation.
هدف وی پیدا کردن<strong> بقایای</strong> شهری به نام "ویتکوس" بود که آخرین پایتخت تمدن اینکا به شمار می رفت.

Cusco <strong>lies</strong> on a high plateau at an elevation of more than 3,000 metres, and Bingham’s plan was to descend from this plateau along the valley of the Urubamba river, which takes a circuitous route down to the Amazon and passes through an area of dramatic canyons and mountain ranges. 
"کوسکو" در ارتفاعی بیش از 3 هزار متر در یک فلات مرتفع <strong>قرار گرفته است </strong>و برنامه "بینگهام" این بود که از این فلات در امتداد دره رود اروبامبا پایین بیاید که یک مسیر دور تا دور پایین آمازون را طی می کند و از منطقه ای می گرد که شامل دره های دراماتیک و رشته کوه ها می شود.

 

When Bingham and his team set off down the Urubamba in late July, they had an <strong>advantage</strong> over travellers who had preceded them: a track had recently been blasted down the valley canyon to enable rubber to be brought up bymules from the jungle.
زمانی که "بینگهام" و تیمش در اواخر ماه جولای به سمت اروبامبا حرکت کردند، نسبت به مسافران قبل از خودشان یک <strong>برتری</strong> داشتند: برتری نیز این بود که به تازگی یک مسیر در پایین دره ایجاد شده بود تا وسایل نقلیه بتوانند از بین جنگل و توسط شاخه های دریایی عبور کنند.            

Almost all <strong>previous</strong> travellers had left the river at Ollantaytambo and taken a high pass across the mountains to rejoin the river lower down, thereby cutting a substantial corner, but also therefore never passing through the area around Machu Picchu.
تقریبا تمام مسافران <strong>قبلی</strong>، رودخانه اولانتایتامبو را کنار گذاشته و با عبور از کوهستان مجددا به رودخانه رسیده بودند و از این طریق  باعث قطع قسمت قابل توجهی از مسیر شده بودند، اما به همین دلیل هرگز از منطقه ماچو پیچو عبور نکرده بودند.  

 

On 24 July they were a few days into their descent of the <strong>valley</strong>.
در 24 جولای، چند روزی مانده بود تا به پایین <strong>دره</strong> برسند.

The day began slowly, with Bingham trying to arrange sufficient <strong>mules</strong> for the next stage of the trek.
روز به آرامی شروع می شد و این درحالی بود که "بینگهام" سعی داشت تا <strong>قاطران</strong> را برای مرحله بعدی سفر آماده کند.

<strong>His companions</strong> showed no interest in accompanying him up the nearby hill to see some ruins that a local farmer, Melchor Arteaga, had told them about the night before.
<strong>همراهانش</strong> علاقه ای به همراهی او در تپه مجاور برای دیدن خرابه هایی که یک کشاورز محلی به نام "ملچور آرتئاگا" در شب قبل درموردش به آن ها گفته بود، نشان ندادند.

The morning was <strong>dull </strong>and damp, and Bingham also seems to have been less than keen on the prospect of climbing the hill.
صبح <strong>کسل کننده </strong>و مرطوبی بود و به نظر می رسید که بینگهام نیز علاقه زیادی به صعود به این تپه نداشت.

In his book <strong>Lost City</strong> of the Incas, he relates that he made the ascent without having the least expectation that he would find anything at the top.
او در کتاب <strong>شهر گمشده </strong>"اینکاها" اینگونه بیان می کند که صعود به تپه را انجام دادم و این در حالی بود که کمترین انتظاری برای پیدا کردن چیزی آن بالا داشته باشم.

 

Bingham writes about <strong>the approach</strong> in vivid style in his book.
بینگهام در کتاب خود به روشی واضح در خصوص این <strong>رویکرد </strong>(و اتفاق) توضیح می دهد.

First, as he <strong>climbs up</strong> the hill, he describes the ever-present possibility of deadly snakes, ‘capable of making considerable springs when in pursuit of their prey’; not that he sees any.
اول آنکه <strong>هنگام بالا رفتن </strong>از تپه او احتمال وجود مارهای کشنده را می دهد که قادرند بدون آنکه چیزی ببینند، طعمه های خود را تعقیب کنند.

Then there’s a sense of mounting discovery as he comes across great sweeps of terraces, then a mausoleum, followed by monumental staircases and, finally, the <strong>grand</strong> <strong>ceremonial buildings</strong> of Machu Picchu.
پس از آن با تراس ها و مقبره های وسیعی روبرو می شود و به دنبال آن نیز راه پله های باشکوهی را می بیند و در آخر <strong>بناهای بزرگ تشریفاتی </strong>همچون ماچو پیچو را می بیند که حس کشف جدیدی را به او می دهد.

‘It seemed like <strong>an unbelievable</strong> dream, the sight held me spellbound’ he wrote.
او اینگونه نوشت:" به نظر می رسید که این ها همگی رویایی <strong>باورنکردنی</strong> است و این منظره مرا طلسم کرده است."    

 

We should <strong>remember</strong>, however, that Lost City of the Incas is a work of hindsight, not written until 1948, many years after his journey.
با این حال باید <strong>به یاد داشته باشیم </strong>که شهر گمشده اینکاها یک اثر عقیدتی است که تا سال 1948 که سال ها پس از سفر وی بود، چیزی در موردش نوشته نشد.

<strong>His journal</strong> entries of the time reveal a much more gradual appreciation of his achievement.
نوشته های<strong> ژورنالی</strong> او در آن زمان قدردانی تدریجی بیشتری را از دستاوردهای او نشان می دهد.

<strong>He spent</strong> the afternoon at the ruins noting down the dimensions of some of the buildings, then descended and rejoined his companions, to whom he seems to have said little about his discovery.
او بعداز ظهر را در خرابه ها <strong>گذراند</strong> و ابعاد برخی از ساختمان ها را یادداشت کرد، سپس به پایین برگشت و به همراهان خود پیوست؛ به نظر می رسد که او در مورد کشف خود زیاد صحبت نکرده است.

At this stage, Bingham didn’t realise the <strong>extent</strong> or the importance of the site, nor did he realise what use he could make of the discovery.
در این مرحله "بینگهام" به <strong>گستردگی</strong> و یا اهمیت مکان پی نبرد و متوجه نشد که چه استفاده ای می تواند از این کشف داشته باشد.

 

<strong>However,</strong> soon after returning it occurred to him that he could make a name for himself from this discovery.
<strong>با این حال</strong>، کمی پس از بازگشتش به ذهنش خطور کرد که می تواند از این کشف برای خود نام و آوازه ای بسازد.

When he came to write the National Geographic <strong>magazine</strong> article that broke the story to the world in April 1913, he knew he had to produce a big idea.
زمانی که برای نوشتن مقاله مربوط به <strong>مجله</strong> "نشنال جئوگرافیک" که در آوریل 1913 داستان او را به دنیا گفت، رفت، متوجه شد که باید ایده بزرگی را خلق کند.    

He wondered whether it could have been the <strong>birthplace</strong> of the very first Inca, Manco the Great, and whether it could also have been what chroniclers described as ‘the last city of the Incas’.
او از خود پرسید که آیا می توانسته<strong> محل تولد</strong> اولین انسان های اینکا، همان مانکو بزرگ باشد و آیا می تواند این همان چیزی باشد که تاریخ نگاران آن را آخرین شهر اینکاها توصیف می کنند.

This term refers to Vilcabamba the <strong>settlement</strong> where the Incas had fled from Spanish invaders in the 1530s.
این اصطلاح به "ویلکابامبا" اشاره دارد، یعنی <strong>مکانی</strong> که اینکاها در دهه 1530 از دست اشغالگران اسپانیایی به آنجا گریخته بودند.

Bingham made <strong>desperate attempts</strong> to prove this belief for nearly 40 years. 
بینگهام <strong>تلاش های ناامیدانه ای </strong>را برای اثبات ابن باور به مدت 40 سال انجام داد.

Sadly, his vision of the site as both the beginning and end of the Inca civilisation, while a magnificent one, is <strong>inaccurate</strong>.
متاسفاه دیدگاه وی در مورد این مکان به عنوان آغاز و پایان تمدن اینکا، اگرچه بسیار باشکوه است، اما <strong>غلط</strong> بود.        

We now know, that Vilcabamba <strong>actually</strong> lies 65 kilometres away in the depths of the jungle.
اکنون می دانیم که ویلکابامبا د<strong>ر واقع </strong>در 65 کیلومتری عمق جنگل قرار گرفته است.

 

One question that has perplexed visitors, historians and archaeologists alike ever since Bingham, is why the site seems to have been abandoned before the Spanish <strong>Conquest</strong>.
یک سوال که از زمان "بینگهام" باعث تحیر بازدیدکنندگان، مورخان و باستان شناسان شده است این است که جرا به نظر می رسد که این مکان پیش از <strong>فتح</strong> اسپانیا، رها شده باشد؟

There are no references to it by any of the Spanish chroniclers - and if they had known of its <strong>existence </strong>so close to Cusco they would certainly have come in search of gold.
هیچ اشاره ای به این موضوع در هیچ یک از نوشته های تاریخ شناسان اسپانیایی نشده است- و اگر آن ها از<strong> وجود</strong> آن که به کوسکو بسیار نزدیک بوده است، اطلاع داشتند، قطعا در جستجوی طلا در آن بر می آمدند.

An idea which has gained <strong>wide acceptance</strong> over the past few years is that Machu Picchu was a moya, a country estate built by an Inca emperor to escape the cold winters of Cusco, where the elite could enjoy monumental architecture and spectacular views.
ایده ای که طی چند سال گذشته مورد <strong>استقبال گسترده </strong>مردم قرار گرفته است این است که ماچو پیچو یک مویا بود، منطقه ای روستایی که توسط یک امپراطور اینکا برای فرار از زمستان های سرد کوسکو شده بود و در آن نخبگان می توانند از معماری باشکوه و مناظر دیدنی لذت ببرند.  

<strong>Furthermore</strong>, the particular architecture of Machu Picchu suggests that it was constructed at the time of the greatest of all the Incas, the emperor Pachacuti (1438-71).
<strong>به علاوه </strong>معماری خاص ماچو پیچو نشان می دهد که این بنا در زمان بزرگ ترین تمدن اینکاها یعنی سلطنت پاچاکوتی که در سال های 1438 تا 1471 بوده است، ساخته شده است.

<strong>By custom</strong>, Pachacuti’s descendants built other similar estates for their own use, and so Machu Picchu would have been abandoned after his death, some 50 years before the Spanish Conquest.
<strong>طبق عادت و عرف</strong>، فرزندان پاچاکوتی املاک مشابه دیگری را برای استفاده شخصی خود ساختند و بنابراین ماچوپیچو پس از مرگ پادشاه که حدود 50 سال پیش از تسخیر اسپانیا می شد، رها شد.           


Questions & answers

Questions 14-20

Reading Passage 2 has seven paragraphs, A-G.
Choose the correct heading for each paragraph from the list of headings below.
Write the correct number, i-viii, in boxes 14-20 on your answer sheet.

14.  Paragraph A
15.  Paragraph B
16.  Paragraph C
17.  Paragraph D
18.  Paragraph E
19.  Paragraph F
20.  Paragraph G


List of Headings


i.  Different accounts of the same journey
ii.  Bingham gains support
iii.  A common belief
iv.  The aim of the trip
v.  A dramatic description
vi.  A new route
vii.  Bingham publishes his theory
viii.  Bingham’s lack of enthusiasm



Questions 21-24

Do the following statements agree with the information given in Reading Passage 2?
In boxes 21-24 on your answer sheet, write

TRUE if the statement agrees with the information
FALSE if the statement contradicts the information
NOT GIVEN if there is no information on this

21. Bingham went to South America in search of an Inca city.
22. Bingham chose a particular route down the Urubamba valley because it was the most common route used by travellers.
23. Bingham understood the significance of Machu Picchu as soon as he saw it.
24. Bingham returned to Machu Picchu in order to find evidence to support his theory.

 


Questions 25-26

Complete the sentences below.
Choose ONE WORD ONLY from the passage for each answer.
Write your answers in boxes 25-26 on your answer sheet.

25. The track that took Bingham down the Urubamba valley had been created for the transportation of.....................

26. Bingham found out about the ruins of Machu Picchu from a ..................... in the Urubamba valley.



Answer:
14. iv
15. vi
16. viii
17. v
18. i
19. vii
20. iii
21. TRUE
22. FALSE
23. FALSE
24. NOT GIVEN
25. rubber
26. farmer

نظرات کاربران

هنوز نظری درج نشده است!