The benefits of being bilingual

مزیت های دو زبانه بودن

The benefits of being bilingual

 

According to the latest figures, the majority of the world’s <strong>population</strong> is now bilingual or multilingual, having grown up speaking two or more languages.
بر اساس آخرین و تازه ترین آمار و ارقام، در حال حاضر اغلب <strong>مردم</strong> دنیا دو زبانه یا چند زبانه هستند و در حالی بزرگ شده اند که به دو یا چند زبان صحبت می کرده اند.

In the past, such children were considered to be at a disadvantage <strong>compared with</strong> their monolingual peers.
در گذشته چنین کودکانی <strong>در مقایسه با </strong>کودکان هم سن و سالشان که تک زبانه بودند، وضعیت نامناسبی داشتند (این موضوع برایشان یک عیب بود).

Over the past few decades, however, technological advances have allowed researchers to look more deeply at how bilingualism <strong>interacts </strong>with and changes the cognitive and neurological systems, thereby identifying several clear benefits of being bilingual.
 با این حال، طی چند دهه گذشته، پیشرفت های تکنولوژیکی به محققان این امکان را داده است که بتوانند به شکلی عمیق تر به نحوه <strong>تعامل</strong> افراد دو زبانه با سیستم شناختی و عصبی نگاه کنند و در نتیجه چند مزیت واضح و شفاف دو زبانه بودن را شناسایی نمایند.     

 

Research shows that when a <strong>bilingual person</strong> uses one language, the other is active at the same time.
تحقیق و پژوهش نشان می دهد، زمانی که یک<strong> فرد دو زبانه</strong> در حال استفاده از یک زبان استف زبان دیگرش نیز به صورت همزمان فعال است.

When we hear a word, we don’t hear the entire word all at once: the sounds arrive in <strong>sequential</strong> order.
زمانی که یک کلمه را می شنویم، تمام کلمه را به یک باره نمی شنویم، بلکه صداها به ترتیب <strong>متوالی</strong> به گوشمان می رسند.

Long before the word is finished, the <strong>brain’s language system</strong> begins to guess what that word might be.
بسیار قبل تر از تمام شدن کلمه، <strong>سیستم زبانی مغز </strong>شروع به حدس زدن کلمه می کند.

If you hear ‘can’, you will likely activate words like ‘candy’ and ‘<strong>candle’</strong> as well, at least during the earlier stages of word recognition.
اگر کلمه "کن به معنی توانستن" را بشنوید، به احتمال زیاد حداقل در مراحل اولیه تشخیص کلمات، کلماتی همچون "کندی، آب نبات" و "کندل، <strong>شمع</strong>" را نیز خواهید شنید.

For bilingual people, this activation is not limited to a single language; auditory input activates corresponding words regardless of the language to which they belong. Some of the most compelling evidence for this phenomenon, called ‘<strong>language co-activation’</strong>, comes from studying eye movements. 
برای افراد دو زبانه این سیستم فعال سازی محدود به یک زبان نمی شود، بلکه ورودی شنوایی بدون توجه به اینکه کلمات متعلق به کدام زبان هستند، کلمات مربوط به آن ها را فعال می کنند. برخی از منطقی ترین و عقلانی ترین شواهد برای این پدیده که با نام "<strong>فعال سازی زبانی مشترک</strong>" شناخته می شود، ناشی از مطالعه و پژوهش بر روی حرکات چشمی است. 

Russian-English <strong>bilingual</strong> asked to ‘pick up a marker’ from a set of objects would look more at a stamp than someone who doesn’t know Russian, because the Russian word for ‘stamp’, marka, sounds like the English word he or she heard, ‘marker’.
از افراد <strong>دو زبانه </strong>روسی- انگلیسی  خواسته شد تا یک نشانگر را از بین مجموعه ای از اشیا انتخاب کنند که بیشتر به کله "تمبر" شباهت دارد، افرادی که روسی می دانستند بیشتر به کلمه تمبر نگاه می کردند تا افرادی که این زبان را بلد نبودند، زیرا کلمه معادل تمبر در زبان روسی به شکل "مارکا" است و فرد این کلمه را معادل با کلمه مارکر( نشانگر) می شنود.            

In cases like this, language co-activation <strong>occurs</strong> because what the listener hears could map onto words in either language.
در مواردی از این قبیل، فعالیت مشترک زبانی به این دلیل <strong>رخ می دهد </strong>که شنونده می تواند کلماتی را در هر دو زبان بشنود و برای خودش ترسیم نماید.   

 

Having to deal with this persistent linguistic <strong>competition</strong> can result in difficulties, however.
با این حال، مقابله کردن با این <strong>رقابت</strong> زبانی متداوم می تواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد.

<strong>For instance</strong>, knowing more than one language can cause speakers to name pictures more slowly, and can increase ‘tip-of-the-tongue states’, when you can almost, but not quite, bring a word to mind.
<strong>به عنوان مثال</strong>، دانستن بیشتر از یک زبان باعث می شود که گویندگان تصاویر را با سرعت بیشتری نامگذاری کنند و می تواند حالت "نوک زبانی" را افزایش دهد، در حالی که تقریبا می توانید یک کلمه را به یاد بیاورید، اما نمی توانید کل کلمه را به خاطر آورید.    

<strong>As a result</strong>, the constant juggling of two languages creates a need to control how much a person accesses a language at any given time.
<strong>در نتیجه</strong>، دستکاری مداوم دو زبان باعث می شود تا نیاز به کنترل میزان دسترسی فرد به یک زبان در یک زمان معین ایجاد شود.     

For this reason, <strong>bilingual people</strong> often perform better on tasks that require conflict management.
به همین دلیل است که <strong>افراد دو زبانه </strong>غالبا در انجام عملکردها و وظایفی که نیازمند مدیریت تعارضی و تناقضی است، عملکرد بهتری را از خودشان نشان می دهند.   

In the classic Stroop Task, people see a word and are asked to name the <strong>colour</strong> of the word’s font. 
در آزمایش "استروپ تسک کلاسیک" مردم یک کلمه را می بینند و از آن ها خواسته می شود تا <strong>رنگ</strong> فونت کلمه را نام ببرند.

When the colour and the word match (for example, the word ‘red’ printed in red), people <strong>correctly </strong>name the colour more quickly than when the colour and the word don’t match (for example, the word ‘red’ printed in blue).
زمانی که رنگ و کلمه با هم مطابقت دارند (به عنوان مثال کلمه قرمز را به رنگ قرمز چاپ کنند)، افراد<strong> به درستی</strong> و به شکلی سریع تر نام فونت را نسبت به زمانی که رنگ و خود کلمه با هم تطابق ندارند (به عنوان مثال کلمه قرمز به رنگ آبی چاپ شود)، بیان می کنند.   

This occurs because the word itself (‘red’) and its font colour (blue) <strong>conflict</strong>.
این موضوع به این دلیل رخ می دهد که خود کلمه قرمز است و رنگی که با آن نوشته شده است، آبی رنگ است و <strong>در تضاد </strong>با هم هستند.           

Bilingual people often <strong>excel</strong> at tasks such as this, which tap into the ability to ignore competing perceptual information and focus on the relevant aspects of the input.
افراد دو زبانه اغلب در وظایفی این چنینی که شامل توانایی نادیده گرفتن اطلاعات ادراکی رقیب و تمرکز بر جنبه های مربوطه از اطلاعات ورودی می شود، <strong>سرآمد هستند. </strong><strong> </strong>

Bilinguals are also better at switching between two tasks; for example, when bilinguals have to switch from <strong>categorizing</strong> objects by colour (red or green) to categorizing them by shape (circle or triangle), they do so more quickly than monolingual people, reflecting better cognitive control when having to make rapid changes of strategy.
افراد دو زبانه همچنین بهتر می توانند بین دو عملکرد تغییر کنند؛ به طور مثال زمانی که افراد دو زبانه ناچارند تا از<strong> دسته بندی</strong> اشیا از لحاظ رنگ (قرمز یا سبز) به دسته بندی اشیا از لحاظ شکل (دایره یا مثلث) تغییر کنند، این کار را نسبت به افراد تک زبانه بسیار سریع تر انجام می دهند و همین موضوع منعکس کننده کنترل بهتر شناختی آن ها در زمان تغییر استراتژی است.

 

It also seems that the <strong>neurological roots</strong> of the bilingual advantage extend to brain areas more traditionally associated with sensory processing.
همچنین به نظر می رسد که <strong>ریشه های عصبی</strong> مزیت دو زبانه در قسمت هایی از مغز که به شکل سنتی و دیرینه با پردازش حسی مرتبط هستند، گسترش می یابد.           

When <strong>monolingual</strong> and bilingual adolescents listen to simple speech sounds without any intervening background noise, they show highly similar brain stem responses.
زمانی که نوجوانان<strong> تک زبانه</strong> و دو زبانه به صداهای گفتاری ساده و بدن صدایی در پس زمینه گوش می دهند، واکنش های ساقه مغزی بسیار مشابهی را از خود نشان می دهند.            

When researchers play the same sound to both groups in the presence of background noise, however, the bilingual listeners’ neural response is considerably larger, reflecting better encoding of the sound’s fundamental frequency, a <strong>feature</strong> of sound closely related to pitch perception.
زمانی که محققان یک صدا با یک نویز در پس زمینه اش را برای هر دو گروه پخش می کنند، پاسخ عصبی شنوندگان دو زبانه به شکل قابل ملاحظه ای بیشتر است که نشان می دهد  فرکانس اساسی صدا بهتر رمزگذاری شده است و این موضوع یک <strong>ویژگی</strong> صوتی است که به شکل تنگاتنگی با درک گام ها ارتباط دارد.     

 

Such <strong>improvements</strong> in cognitive and sensory processing may help a bilingual person to process information in the environment, and help explain why bilingual adults acquire a third language better than monolingual adults master a second language.
چنین <strong>پیشرفت هایی </strong>در پردازش شناختی و حسی ممکن است به یک فرد دو زبانه برای پردازش اطلاعات در محیط کمک کند و توضیح دهد که چرا افراد بزرگسال دو زبانه به یک زبان سوم به نسبت افراد بزرگ سال تک زبانه به زبان دوم، دسترسی بهتر و راحت تری دارند.  

This advantage may be rooted in the skill of focussing on information about the new language while reducing <strong>interference</strong> from the languages they already know.
این مزیت ممکن است ریشه در مهارت تمرکز بر روی اطلاعات درباره زبان جدید داشته باشد و این در حالی است که باعث کاهش<strong> تداخل</strong> زبان هایی می شود که افراد از قبل بلد هستند.        

 

Research also <strong>indicates </strong>that bilingual experience may help to keep the cognitive mechanisms sharp by recruiting alternate brain networks to compensate for those that become damaged during aging.
تحقیقات همچنین <strong>نشان می دهد </strong>که تجربه دو زبانه بودن ممکن است با به کارگیری شبکه های متناوب مغزی به منظور جبران آسیب هایی که در طول پیری بروز می کنند، به حفظ مکانیسم های شناختی کمک کند.         

<strong>Older bilinguals</strong> enjoy improved memory relative to monolingual people, which can lead to real-world health benefits.
<strong>افراد دو زبانه مسن </strong>نسبت به افراد تک زبانه از حافظه بهبودیافته تری برخوردارند که می تواند منجر به مزیت های سلامتی در دنیای حقیقی شود.  

In a study of over 200 <strong>patients</strong> with Alzheimer’s disease, a degenerative brain disease, bilingual patients reported showing initial symptoms of the disease an average of five years later than monolingual patients.
در یک پژوهش که بر روی بیش از 200 بیمار مبتلا به بیماری آلزایمر که یک بیماری دژنراتیو مغزی است، انجام شد، گزارش شد که <strong>بیماران</strong> دو زبانه علائم اولیه این بیماری را به شکل متوسط حدود 5 سال دیرتر از بیماران تک زبانه نشان می دهند.           

In a follow-up study, researchers <strong>compared</strong> the brains of bilingual and monolingual patients matched on the severity of Alzheimer’s symptoms.
در پژوهش بعدی، محققان و پژوهشگران مغز بیماران دو زبانه و تک زبانه را از لحاظ شدت علائم آلزایمر <strong>مقایسه کردند. </strong>

<strong>Surprisingly</strong>, the bilinguals’ brains had more physical signs of disease than their monolingual counterparts, even though their outward behaviour and abilities were the same.
<strong>به شکل شگفت آوری</strong>، مغز با توانایی دو زبانه، هر چند که رفتار و توانایی های ظاهری آن ها یکسان بود، اما علائم جسمی بیشتری را نسبت به همتایان تک زبانه خود داشت. 

If the brain is an engine, <strong>bilingualism</strong> may help it to go farther on the same amount of fuel.
اگر مغز را یک موتور در نظر بگیریم، <strong>دو زبانه بودن </strong>ممکن است کمک کند تا این موتور مسافت بیشتری را با همان مقدار سوخت طی کند.

 

Furthermore, the <strong>benefits</strong> associated with bilingual experience seem to start very early.
علاوه بر آن، به نظر می رسد که<strong> مزیت های</strong> مربوط به تجربه دو زبانه بودن بسیار زود شروع می شود.

In one study, researchers taught seven-month-old babies growing up in <strong>monolingual </strong>or bilingual homes that when they heard a tinkling sound, a puppet appeared on one side of a screen.
در یک مطالعه محققان به نوزادان هفت ماهه ای که در بین خانواده های <strong>تک زبانه</strong> یا دو زبانه بزرگ می شدند، یاد دادند که همراه با شنیدن صدای تق تق، یک عروسک در یک سمت صفحه نمایش ظاهر می شود.     

Halfway through the study, the puppet began <strong>appearing</strong> on the opposite side of the screen.
در نیمه راه مطالعه و پژوهش، عروسک نمایشی در طرف مقابل صفحه نمایش <strong>ظاهر شد. </strong>

In order to get a <strong>reward</strong>, the infants had to adjust the rule they’d learned; only the bilingual babies were able to successfully learn the new rule.
یه منظور دریافت <strong>پاداش</strong>، نوزادان باید قوانینی که یاد گرفته بودند را اجرا می کردند، در این بین فقط نوزادان دو زبانه توانستند قانون جدید را با موفقیت یاد بگیرند.          

This <strong>suggests</strong> that for very young children, as well as for older people, navigating a multilingual environment imparts advantages that transfer far beyond language.
این موضوع<strong> نشان می دهد</strong> که برای کودکان بسیار خردسال و همچنین برای افراد مسن، حرکت در محیط چند زبانه مزیت هایی را به همراه دارد که بسیار فراتر از زبان است.


Questions & answers


نظرات کاربران

هنوز نظری درج نشده است!