در صورتی که اشکالی در ترجمه می بینید می توانید از طریق شماره زیر در واتساپ نظرات خود را برای ما بفرستید
09331464034ربات هنرمند
Can computers really <strong>create</strong> works of art?
آیا کامپیوترها می توانند به طور واقعی آثار هنری را<strong> خلق کنند</strong>؟
The Painting Fool is one of a growing number of computer programs which, so their makers claim, possess creative talents.
ربات هنرمند بی هوش یکی از چندین و چند برنامه کامپیوتری است که تعدادشان رو به افزایش است و به گفته سازندگان آن ها استعدادهای خلاقانه ای دارند.
Classical music by an <strong>artificial composer</strong> has had audiences enraptured, and even tricked them into believing a human was behind the score.
موسیقی کلاسیکی توسط یک<strong> آهنگ ساز مصنوعی (ربات)</strong> باعث جلب توجه تماشاگران شد و حتی آن ها را نیز فریب داد که فکر کنند گویا یک نفر پشت دستگاه نشسته و موسیقی می نوازد.
<strong>Artworks painted</strong> by a robot have sold for thousands of dollars and been hung in prestigious galleries.
<strong>آثار هنری نقاشی شده </strong>توسط یک ربات با قیمتی در حدود هزاران دلار به فروش رسید و در گالری های معتبری به نمایش گذاشته شد.
And software has been built which creates are that could not have been <strong>imagined</strong> by the programmer.
و (این گونه) نرم افزاربه شکلی ساخته شده است که مواردی را ایجاد کند که توسط برنامه نویس <strong>تصور</strong> نشده اند.
Human beings are the only <strong>species</strong> to perform sophisticated creative acts regularly.
انسان ها تنها <strong>گونه هایی </strong>هستند که دائما کارهای خلاقانه پیچیده ای انجام می دهند.
If we can break this process down into computer code, where does that leave <strong>human creativity</strong>?
اگر بتوانیم این فرایند را به کدهای رایانه ای تقسیم بندی کنیم، <strong>خلاقیت بشر </strong>کجا می رود؟
‘This is a question at the very core of humanity,’ says Geraint Wiggins, a <strong>computational</strong> creativity researcher at Goldsmiths, University of London.
"گرانت ویگینز"، محققی که در گولداسمیت دانشگاه لندن در زمینه خلاقیت <strong>محاسباتی</strong> فعالیت می کند، اظهار دارد که این سوال در هسته اصلی بشتریت است.
‘It <strong>scares </strong>a lot of people. They are worried that it is taking something special away from what it means to be human.’
"این موضوع بسیاری از افراد را<strong> نگران کرده و می ترساند</strong>. آن ها نگران این موضوع هستند که این موضوع چیز خاصی را از آن چیزی که بشریت نام دارد، حذف می کند."
To some extent, we are all <strong>familiar</strong> with computerised art. The question is
همه ما تا حدودی با هنر رایانه ای<strong> آشنا</strong> هستیم، اما سوال اینجا است
where does the work of the <strong>artist </strong>stop and the creativity of the computer begin?
کار <strong>هنرمند</strong> کجا متوقف شده و خلاقیت کامپیوتر از کجا شروع خواهد شد؟
<strong>Consider</strong> one of the oldest machine artists, Aaron, a robot that has had paintings exhibited in London’s Tate Modern and the San Francisco Museum of Modern Art.
یکی از قدیمی ترین هنرمندان ماشینی را <strong>در نظر بگیرید</strong>، "آرون" روباتی بود که نقاشی هایی را در تیت مدرن لندن و موزه هنرهای مدرن سانفرانسیسکو به نمایش گذاشت.
Aaron can <strong>pick up</strong> a paintbrush and paint on canvas on its own.
آرون می تواند خودش یک قلم مو را به تنهایی <strong>برداشته</strong> و بر روی بوم نقاشی کند.
Impressive perhaps, but it is still little more than a tool to realise the programmer’s own <strong>creative ideas</strong>.
شاید این اتفاق چشمگیر باشد، اما هنوز هم چیزی بیشتر از یک ابزار برای تحقق<strong> ایده های خلاقانه </strong>برنامه نویس نیست.
Simon Colton, the <strong>designer</strong> of the Painting Fool, is keen to make sure his creation doesn’t attract the same criticism.
"سیمون کولتون" که مخترع و <strong>طراح</strong> برنامه ربات بی هوش (احمق) نقاشی است، مشتاق است تا مطمئن شود که از آثارش انتقادات مشابهی می شود یا نه.
Unlike earlier ‘artists’ such as Aaron, the Painting Fool only needs minimal <strong>direction</strong> and can come up with its own concepts by going online for material.
بر خلاف دیگر هنرمندانی که پیش از هارون بودند، ربات نقاش بی هوش فقط به حداقل <strong>جهت دهی </strong>نیاز دارد و می تواند خودش به تنهایی و با مراجعه آنلاین به مطالب، مفاهیم خاص خودش را ارائه کند.
The software runs its own web searches and <strong>trawls </strong>through social media sites.
این نرم افزار جستجوهای اینترنتی خودش را انجام می دهد و از طریق سایت های مربوط به رسانه های اجتماعی <strong>نقاشی را می کشد. </strong>
It is now beginning to <strong>display</strong> a kind of imagination too, creating pictures from scratch.
هم اکنون نیز شروع به<strong> نمایش دادن </strong>نوعی انتزاع و تخیل کرده است و از همان ابتدای کار تصاویری را ایجاد می کند.
One of its <strong>original </strong>works is a series of fuzzy landscapes, depicting trees and sky.
یکی از آثار <strong>اصلی</strong> که کشیده است، مجموعه ای از منظره های مبهم است که در آن درختان و آسمان را نشان می دهد.
While some might say they have a mechanical look, Colton <strong>argues that</strong> such reactions arise from people’s double standards towards software-produced and human-produced art.
در صورتی که برخی از افراد ممکن است بگویند این نقاشی ها ظاهری مکانیکی دارند، اما "کولتون" <strong>اینگونه استدلال می کند که</strong> چنین واکنش هایی که مردم دارند، می تواند ناشی از استانداردها و معیارهای دوگانه مردم نسبت به هنرها و نقاشی های تولید شده توسط نرم افزار و همچنین هنرهای دست انسان باشد.
After all, he says, consider that the Painting Fool painted the landscapes without <strong>referring</strong> to a photo.
طبق گفته او بهتر است اینگونه ماجرا را در نظر بگیرید که ربات نقاش بی هوش، مناظر را بدون <strong>مراجعه کردن</strong> به عکس نقاشی کرده است.
‘If a child painted a new scene from its head, you’d say it has a certain level of <strong>imagination,</strong>’ he points out.
او می گوید، اگر کودکی بتواند صحنه جدیدی را با فکر خود ترسیم کند، می گویید که<strong> قوه تخیل</strong> قوی دارد.
‘The same should be true of a machine.’ Software <strong>bugs</strong> can also lead to unexpected results.
"همین موضوع نیز می تواند در مورد یک ماشین صدق کند." <strong>اشکالات</strong> نرم افزاری نیز ممکن است منجر به نتایج غیر منتظره ای شوند.
Some of the Painting Fool’s paintings of a chair came out in black and white, thanks to a <strong>technical glitch</strong>.
برخی از نقاشی های ربات نقاش بی هوش از یک صندلی به دلیل وجود<strong> نقص فنی</strong> به صورت سیاه و سفید ظاهر شدند.
This gives the work an eerie, <strong>ghostlike</strong> quality.
این اتفاق به کار یک کیفیت وهم اور و <strong>شبح مانند </strong>می دهد.
Human <strong>artists</strong> like the renowned Ellsworth Kelly are lauded for limiting their colour palette – so why should computers be any different?
<strong>هنرمندانی</strong> که همچون "السورث کلی" انسان هستند، به دلیل محدود کردن پالت رنگ های خود مورد تحسین و تمجید قرار می گیرند- پس چرا رایانه ها باید متفاوت از این موضوع باشند؟
<strong> </strong>
<strong>Researchers</strong> like Colton don’t believe it is right to measure machine creativity directly to that of humans who ‘have had millennia to develop our skills’.
<strong>محققانی</strong> همچون "کلتون" اعتقاد ندارند که سنجش و اندازه گیری خلاقیت ماشین ها به صورت مستقیم با آنچه که انسان ها هزاران سال برای توسعه مهارت های مربوطه اش تلاش کرده اند، کار درستی باشد.
Others, <strong>though</strong>, are fascinated by the prospect that a computer might create something as original and subtle as our best artists.
<strong>با این وجود</strong>، دیگران شبفته این چشم انداز هستند که رایانه می تواند اثری شبیه به اثر بهترین هنرمندان ما را بسازد.
<strong>So far</strong>, only one has come close.
<strong>تا کنون</strong> فقط یکی از آن ها نزدیک به این آثار شده است.
Composer David Cope invented a program called Experiments in Musical <strong>Intelligence</strong>, or EMI.
"دیوید کوپ" آهنگساز، برنامه ای به نام آزمایشاتی در<strong> هوش </strong>موسیقیایی یا ایی.ام.آی را خلق کرد.
Not only did EMI create <strong>compositions</strong> in Cope’s style, but also that of the most revered classical composers, including Bach, Chopin and Mozart.
ایی.ام.آی نه تنها<strong> آهنگ هایی</strong> به سبک کوپ را خلق می کرد، بلکه آثار آهنگسازان معتبر دنیای کلاسیک همچون باخ، شوپن و موتزارت را نیز می ساخت.
<strong>Audiences</strong> were moved to tears, and EMI even fooled classical music experts into thinking they were hearing genuine Bach.
<strong>تماشاگران</strong> اشک می ریختند و این برنامه حتی متخصصان موسیقیکلاسیک را نیز فریب داد که فکر کنند در حال شنیدن آهنگ واقعی باخ هستند.
Not everyone was impressed however. Some, such as Wiggins, have blasted Cope’s work as pseudoscience, and condemned him for his deliberately vague <strong>explanation</strong> of how the software worked.
با این وجود، همه افراد تحت تاثیر قرار نگرفتند، برخی از آن ها همچون "ویگینز"، کار "کوپ" را یک شبه علم دانسته و او را به جهت <strong>توضیحی </strong>که به عمد در خصوص نحوه عملکرد نرم افزار، مبهم بود، محکوم کرده است.
<strong>Meanwhile</strong>, Douglas Hofstadter of Indiana University said EMI created replicas which still <strong>rely</strong> completely on the original artist’s creative impulses.
<strong>در همین حال</strong>، "داگلاس هافستار" از دانشگاه ایندیانا گفت که این نرم افزار ماکت های ای.ام آی را ایجاد و خلق کرده است که هنوز هم به صورت کامل بر روی انگیزه های خلاقانه هنرمند اصلی <strong>متکی است. </strong><strong> </strong>
When audiences found out the truth they were often outraged with Cope, and one music lover even tried to <strong>punch him</strong>.
زمانی که تماشاگران متوجه حقیقت ماجرا شدند، غالبا از دست کوپ عصبانی و ناراحت شدند و حتی یکی از طرفداران موسیقی نیز قصد داشت تا <strong>با مشت به کوپ حمله کند. </strong>
Amid such <strong>controversy</strong>, Cope destroyed EMI’s vital databases.
در بحبوحه چنین<strong> بحث هایی</strong>، "کوپ" تمام دیتابیس های حیاتی ایی.ام.آی را از بین برد.
But why did so many people love the music, yet recoil when the <strong>discovered</strong> how it was composed?
اما چرا بسیاری از مردم موسیقی را دوست داشتند و زمانی که <strong>مشخص شد</strong> این آهنگ چگونه ساخته شده است، نظر خود را پس گرفتند؟
A study by computer <strong>scientist</strong> David Moffat of Glasgow Caledonian University provides a clue.
مطالعه و پژوهش <strong>دانشمند</strong> کامپیوتر به نام "دیوید موفات" از دانشگاه کالدونیان گلاسکو" سرنخ این موضوع را ارائه می کند.
He asked both <strong>expert</strong> musicians and non-experts to assess six compositions.
او از موسیقی دانان<strong> متخصص</strong> و آماتور درخواست ارزیابی 6 آهنگ را داد.
The <strong>participants</strong> weren’t told beforehand whether the tunes were composed by humans or computers, but were asked to guess, and then rate how much they liked each one.
از قبل به<strong> شرکت کنندگان</strong> گفته نشده بود که کدام آهنگ توسط کامپیوتر وکدام آهنگ توسط رایانه خلق شده است، اما از آن ها خواستند تا این موضوع را حدس بزنند و سپس میزان علاقه خود به هر کدام را نیز تعیین کنند.
People who <strong>thought </strong>the composer was a computer tended to dislike the piece more than those who believed it was human.
افرادی که <strong>تصور می کردند</strong>، آهنگساز قطعه یک رایانه است، بسیار بیشتر از افرادی که فکر می کردند اهنگساز قطعه یک انسان است، از آن قطعه بدشان می آمد.
This was true even among the experts, who might have been expected to be more objective in their <strong>analyses</strong>.
این موضوع حتی در بین متخصصان نیز صدق می کرد، البته انتظار می رفت این متخصصان در <strong>تحلیل</strong> های خود، عینی تر و بهتر عمل کنند.
Where does this prejudice come from? Paul Bloom of Yale University has a <strong>suggestion</strong>:
این تعصب از کجا نشات می گیرد؟ "پل بلوم" از دانشگاه ییل یک<strong> پیشنهاد </strong>دارد:
he reckons part of the pleasure we get from art stems from the <strong>creative </strong>process behind the work.
او اعتقاد دارد که بخشی از لذت ما از هنر نقاشی، ناشی از فرایند<strong> خلاقیتی</strong> است که در پشت صحنه کار قرار گرفته است.
This can give it an ‘irresistible essence’, says Bloom. Meanwhile, experiments by Justin Kruger of New York University have shown that people’s enjoyment of an <strong>artwork</strong> increases if they think more time and effort was needed to create it.
بلوم می گوید که این موضوع می تواند به آن، "جوهر و ماهیت مقاومت ناپذیری" بدهد. در همان حال، آزمایشاتی که "جاستین کروگر" از دانشگاه نیویروک نشان داد که اگر افراد گمان کنند زمان و تلاش بیشتری برای خلق اثر نیاز است، لذت آن ها از<strong> اثر هنری</strong> نیز افزایش پیدا می کند.
Similarly, Colton thinks that when people <strong>experience </strong>art, they wonder what the artist might have been thinking or what the artist is trying to tell them.
در مورد مشابه "کلتون" تصور می کند، زمانی که مردم هنر را <strong>تجربه می کنند</strong>، از خود می پرسند که هنرمند ممکن است به چه چیزی فکر کرده باشد و یا آنچه که هنرمند سعی می کند به آن ها بگوید، چیست.
It seems <strong>obvious</strong>, therefore, that with computers producing art, this speculation is cut short – there’s nothing to explore.
بنابراین این موضوع کاملا<strong> بدیهی</strong> به نظر می رسد که با رایانه های هنرمند که هنر را خلق می کنند، این حدس و گمان ها از بین برود، زیرا دیگر چیزی برای کشف کردن وجود ندارد.
But as technology becomes <strong>increasingly</strong> complex, finding those greater depths in computer art could become possible.
اما با پیچیدگی های<strong> روز افزون </strong>فناوری، پیدا کردن مطالب عمقی بیشتر در هنر کامپیوتر امری ممکن می شود.
This is precisely why Colton asks the Painting Fool to tap into online social networks for its inspiration: <strong>hopefully</strong> this way it will choose themes that will already be meaningful to us.
دقیقا به همین دلیل است که "کلتون" از ربات نقاشی مصنوعی می خواهد تا از شبکه های اجتماعی آنلاین ایده و الهام بگیرد: <strong>امیدوارم</strong> با این روش این ربات موضوعاتی را انتخاب کند که از قبل برای ما معنا و مفهوم دارند.
Questions 1-5
Choose the correct letter, A, B, C or D.
Write the correct letter in boxes 1-5 on your answer sheet.
1- What is the writer suggesting about computer-produced works in the first paragraph?
A. People’s acceptance of them can vary considerably.
B. A great deal of progress has already been attained in this field.
C. They have had more success in some artistic genres than in others.
D. the advances are not as significant as the public believes them to be.
2- According to Geraint Wiggins, why are many people worried by computer art?
A. It is aesthetically inferior to human art.
B. It may ultimately supersede human art.
C. It undermines a fundamental human quality.
D. It will lead to a deterioration in human ability.
3- What is a key difference between Aaron and the Painting Fool?
A. its programmer’s background
B. public response to its work
C. the source of its subject matter
D. the technical standard of its output
4- What point does Simon Colton make in the fourth paragraph?
A. Software-produced art is often dismissed as childish and simplistic.
B. The same concepts of creativity should not be applied to all forms of art.
C. It is unreasonable to expect a machine to be as imaginative as a human being.
D. People tend to judge computer art and human art according to different criteria.
5- The writer refers to the paintings of a chair as an example of computer art which
A. achieves a particularly striking effect.
B. exhibits a certain level of genuine artistic skill.
C. closely resembles that of a well-known artist.
D. highlights the technical limitations of the software.
Questions 6-11
Complete each sentence with the correct ending, A-G below.
Write the correct letter, A-G, in boxes 6-11 on your answer sheet.
6- Simon Colton says it is important to consider the long-term view then
7- David Cope’s EMI software surprised people by
8- Geraint Wiggins criticized Cope for not
9- Douglas Hofstadter claimed that EMI was
10- Audiences who had listened to EMI’s music became angry after
11- The participants in David Moffat’s study had to assess music without
List of Ideas A. generating work that was virtually indistinguishable from that of humans. B. knowing whether it was the work of humans or software. C. producing work entirely dependent on the imagination of its creator. D. comparing the artistic achievements of humans and computers. E. revealing the technical details of his program. F. persuading the public to appreciate computer art. G. discovering that it was the product of a computer program
|
Questions 12-14
Do the following statements agree with the claims of the writer in Reading Passage 3?
In boxes 12-14 on your answer sheet, write
YES if the statement agrees with the claims of the writer
NO if the statement contradicts the claims of the writer
NOT GIVEN if it is impossible to say what the writer thinks about this
12- Moffat’s research may help explain people’s reactions to EMI.
13- The non-experts in Moffat’s study all responded in a predictable way.
14- Justin Kruger’s findings cast doubt on Paul Bloom’s theory about people’s prejudice towards computer art.
Answers:
هنوز نظری درج نشده است!