The concept of intelligence

مفهوم هوش

The concept of intelligence

 

Looked at in one way, everyone knows what <strong>intelligence</strong> is; looked at in another way, no one does.
از یک جهت، همه می دانند که <strong>هوش</strong> چیست اما اگر به گونه ای دیگر به آن نگاه شود، هیچ کس نمی داند.

In other words, people all have unconscious notions – known as <strong>'implicit</strong> theories' – of intelligence, but no one knows for certain what it actually is.
به عبارت دیگر، همه مردم تصورات ناخودآگاهی دارند - که به عنوان "نظریه های <strong>ضمنی</strong>" - از هوش شناخته می شوند، اما هیچ کس به طور قطع نمی داند که در واقع چیست.

This chapter addresses how people <strong>conceptualize</strong> intelligence, whatever it may actually be. 
این فصل به این موضوع می پردازد که مردم هوش را چگونه <strong>تصور می کنند،</strong> صرفنظر از هر چه که واقعاً ممکن است، باشد.

But why should we even care what people think intelligence is, as opposed only to valuing whatever it <strong>actually</strong> is? There are at least four reasons people's conceptions of intelligence matter.
اما چرا باید به این مسئله اهمیت بدهیم که مردم درباره هوش چه فکری می کنند، به جای اینکه به آنچه که <strong>واقعاً</strong> هست، ارزش بدهیم؟ حداقل چهار دلیل وجود دارد که تصور افراد از هوش اهمیت دارد.

 

First, implicit theories of intelligence drive the way in which people <strong>perceive</strong> and evaluate their own intelligence and that of others.
اولاً، نظریه‌های ضمنی هوش، روشی را مشخص می‌کند که افراد هوش خود و دیگران را با آن <strong>درک</strong> و ارزیابی می‌کنند.

To better understand the <strong>judgments</strong> people make about their own and others' abilities, it is useful to learn about people's implicit theories.
برای درک بهتر <strong>قضاوت‌هایی</strong> که افراد در مورد توانایی‌های خود و دیگران می‌کنند، یادگیری نظریه‌های ضمنی افراد مفید است.

For example, parents’ implicit theories of their children's language development will determine at what ages they will be willing to make various <strong>corrections</strong> in their children's speech.
به عنوان مثال، نظریات ضمنی والدین در مورد رشد زبانی فرزندانشان تعیین می کند که در چه سنی آنها مایل به <strong>اصلاح کردن </strong>اشتباهات<strong> </strong>مختلف در گفتار فرزندان خود هستند.

More generally, parents' implicit theories of intelligence will determine at what ages they believe their children are ready to perform various <strong>cognitive</strong> tasks.
به طور کلی تر، نظریه های ضمنی والدین در مورد هوش تعیین می کند که آنها معتقدند فرزندانشان در چه سنی آماده انجام وظایف <strong>شناختی</strong> مختلف باشند.

Job <strong>interviewers</strong> will make hiring decisions on the basis of their implicit theories of intelligence.
<strong>مصاحبه کنندگان </strong>شغلی بر اساس تئوری های ضمنی هوش خود تصمیم در مورد استخدام را اتخاذ خواهند کرد.

People will decide who to be friends with on the basis of such <strong>theories</strong>.
مردم بر اساس چنین <strong>نظریه هایی</strong> تصمیم می گیرند که با چه کسی دوست شوند.

In sum, knowledge about implicit theories of intelligence is important because this knowledge is so often used by people to make <strong>judgments</strong> in the course of their everyday lives.
در مجموع، آگاهی در مورد نظریه های ضمنی هوش، مهم است، زیرا این آگاهی اغلب توسط افراد برای <strong>قضاوت</strong> کردن در مورد مسیر زندگی روزمره شان استفاده می شود.

 

Second, the implicit theories of scientific investigators ultimately give rise to their <strong>explicit</strong> theories.
دوما، نظریات ضمنی محققین علمی در نهایت باعث ایجاد نظریه‌های <strong>صریح</strong> آنها می‌شود.

Thus it is <strong>useful</strong> to find out what these implicit theories are.
بنابراین، یافتن اینکه این نظریه های ضمنی چه هستند، <strong>مفید</strong> است.

Implicit theories provide a <strong>framework</strong> that is useful in defining the general scope of a phenomenon – especially a not-well-understood phenomenon.
نظریه‌های ضمنی <strong>چارچوبی</strong> را ارائه می‌کنند که در تعریف دامنه کلی یک پدیده - به ویژه پدیده ای که کاملاً درک نشده - مفید است.

These implicit theories can suggest what <strong>aspects</strong> of the phenomenon have been more or less attended to in previous investigations.
این نظریه های ضمنی می توانند نشان دهند که در تحقیقات قبلی کم و بیش به چه <strong>جنبه هایی</strong> از این پدیده توجه شده است.

 

Third, implicit theories can be useful when an investigator suspects that existing explicit theories are wrong or <strong>misleading</strong>.
سوما، نظریه های ضمنی زمانی می توانند مفید باشند که محقق مشکوک باشد که نظریه های صریح کنونی، اشتباه یا <strong>گمراه</strong> <strong>کننده</strong> هستند.

If an investigation of implicit theories reveals little <strong>correspondence</strong> between the extant implicit and explicit theories, the implicit theories may be wrong.
اگر بررسی نظریه های ضمنی نشان دهد که بین نظریه های ضمنی و صریح موجود <strong>مطابقت</strong> کمی وجود دارد، ممکن است نظریه های ضمنی اشتباه باشند.

But the possibility also needs to be taken into account that the explicit theories are wrong and in need of correction or <strong>supplementation</strong>.
اما این احتمال را نیز باید در نظر گرفت که نظریات صریح اشتباه بوده و نیاز به اصلاح یا <strong>تکمیل</strong> دارند.

For example, some implicit theories of intelligence suggest the need for expansion of some of our explicit theories of the construct.
به عنوان مثال، برخی از نظریه های ضمنی هوش، نشان می دهند که برخی از نظریه های صریح ما در مورد ساخت و ساز نیاز به اصلاح شدن دارند.

 

Finally, understanding implicit theories of intelligence can help elucidate developmental and cross-<strong>cultural</strong> differences.
سرانجام، درک نظریه های ضمنی هوش می تواند به روشن شدن تفاوت های رشدی و بین <strong>فرهنگی</strong> کمک کند.

As mentioned earlier, people have <strong>expectations</strong> for intellectual performances that differ for children of different ages.
همانطور که قبلاً ذکر شد، مردم <strong>انتظاراتی</strong> از عملکردهای ذهنی دارند که برای کودکان با سنین مختلف، متفاوت است.

How these expectations differ is in part a <strong>function</strong> of culture.
تفاوت این انتظارات تا حدی <strong>تابع</strong> فرهنگ است.

For example, expectations for children who participate in Western-style schooling are almost certain to be different from those for children who do not <strong>participate</strong> in such schooling.
به عنوان مثال، انتظارات از کودکانی که در مدارس به سبک غربی شرکت می کنند تقریباً با انتظارات از کودکانی که در چنین مدارسی <strong>شرکت</strong> نمی کنند، متفاوت است.

 

I have suggested that there are three major implicit theories of how intelligence relates to <strong>society</strong> as a whole (Sternberg, 1997).
من پیشنهاد کرده ام که سه نظریه ضمنی عمده در مورد اینکه چگونه هوش با <strong>جامعه</strong> ارتباط دارد، به عنوان یک کل وجود دارد (استرنبرگ، 1997).

These might be called Hamiltonian, Jeffersonian, and Jacksonian.
اینها را می توان همیلتونی، جفرسونی و جکسونی نامید.

These views are not based strictly, but rather, loosely, on the philosophies of Alexander Hamilton, Thomas Jefferson, and Andrew Jackson, three great <strong>statesmen</strong> in the history of the United States. 
این دیدگاه‌ها صرفاً مبتنی بر فلسفه‌های الکساندر همیلتون، توماس جفرسون، و اندرو جکسون، سه <strong>دولتمرد</strong> بزرگ در تاریخ ایالات متحده آمریکا نیستند، اما نسبتا و به‌طور بی‌پرده بر این اساس هستند.

 

The Hamiltonian view, which is similar to the Platonic view, is that people are born with different levels of intelligence and that those who are less intelligent need the good offices of the more intelligent to keep them in line, whether they are called <strong>government</strong> officials or, in Plato's term, philosopher-kings.
دیدگاه همیلتونی، که مشابه دیدگاه افلاطونی است، این است که افراد با سطوح مختلف هوش متولد می شوند و افرادی که هوش کمتری دارند، برای حفظ آنها به خدمات خوب افراد باهوش نیاز دارند، خواه آنها را مقامات <strong>دولتی</strong> بنامید یا به تعبیر افلاطون، فیلسوف دانان.

Herrnstein and Murray (1994) seem to have shared this belief when they wrote about the emergence of a cognitive (high-IQ) elite, which eventually would have to take responsibility for the largely <strong>irresponsible</strong> masses of non-elite (low-IQ) people who cannot take care of themselves. 
به نظر می رسد هرنشتاین و موری (1994) زمانی که در مورد ظهور نخبگان شناختی (با بهره هوشی بالا) نوشتند، این عقیده را داشتند که این گروه در نهایت باید مسئولیت گروه های عمدتاً <strong>غیرمسئول</strong> از غیر نخبه (با بهره هوشی پایین) را که نمی توانند از خود مراقبت کنند، بپذیرند.

Left to themselves, the unintelligent would create, as they always have created, a kind of <strong>chaos</strong>.
افراد کم هوش زمانیکه به حال خودشان رها می‌شوند، نوعی <strong>هرج و مرج</strong> ایجاد می‌کنند، همانطور که همیشه ایجاد کرده‌اند.

 

The Jeffersonian view is that people should have equal opportunities, but they do not necessarily avail themselves equally of these opportunities and are not necessarily equally <strong>rewarded</strong> for their accomplishments. 
دیدگاه جفرسونی این است که مردم باید فرصت‌های برابر داشته باشند، اما لزوماً از این فرصت‌ها به‌طور یکسان استفاده نمی‌کنند و لزوماً به‌طور یکسان برای دستاوردهایشان <strong>پاداش</strong> نمی‌گیرند.

People are rewarded for what they <strong>accomplish</strong>, if given equal opportunity.
اگر به افراد فرصت برابر داده شود، برای کارهایی که <strong>انجام می دهند</strong>، پاداش می گیرند.

Low achievers are not rewarded to the same extent as high achievers. In the Jeffersonian view, the goal of education is not to favor or foster an elite, as in the Hamiltonian tradition, but rather to allow children the opportunities to make full use of the <strong>skills</strong> they have.
به افرادی که موفقیت کمتری دارند، به اندازه افراد با موفقیت بالا پاداش داده نمی شود. در دیدگاه جفرسونی، هدف از آموزش، حمایت یا پرورش نخبگان، مانند روش هامیلتونی نیست، بلکه بیشتر فرصت دادن به کودکان برای استفاده کامل از <strong>مهارت‌هایی</strong> است که دارند.

My own views are <strong>similar</strong> to these (Sternberg, 1997).
دیدگاه های خود من نیز <strong>مشابه</strong> این دیدگاه هاست (استرنبرگ، 1997).

 

The Jacksonian view is that all people are equal, not only as human beings but in terms of their competencies – that one person would serve as well as another in government or on a jury or in almost any <strong>position</strong> of responsibility.
دیدگاه جکسونی این است که همه مردم، نه تنها به عنوان انسان، بلکه از نظر شایستگی‌هایشان با هم برابرند – بنابراین، یک نفر  در دولت یا هیئت منصفه یا تقریباً در هر <strong>موقعیت</strong> و مسئولیت دیگری به خوبی خدمت می‌کند.

In this view of democracy, people are essentially intersubstitutable except for <strong>specialized</strong> skills, all of which can be learned.
در این دیدگاه از دموکراسی، افراد اساساً به جز مهارت‌های <strong>تخصصی</strong> که همه آن‌ها قابل آموختن است، قابل جایگزین شدن هستند.

In this view, we do not need or want any <strong>institutions</strong> that might lead to favoring one group over another.
در این دیدگاه، ما به هیچ <strong>نهادی</strong> که ممکن است منجر به برتری یک گروه بر گروه دیگر شود، نیاز نداریم یا نمی خواهیم.

 

Implicit theories of intelligence and of the relationship of intelligence to society perhaps need to be considered more carefully than they have been because they often serve as underlying presuppositions for explicit theories and even experimental <strong>designs</strong> that are then taken as scientific contributions.
نظریه‌های ضمنی هوش و رابطه هوش با جامعه شاید باید با دقت بیشتری نسبت به گذشته مورد بررسی قرار گیرند، زیرا آنها اغلب به عنوان پیش‌فرض‌های بنیانین برای نظریه‌های صریح و حتی <strong>طرح‌های</strong> تجربی در نظر گرفته می شوند که بعدها به عنوان مشارکت علمی در نظر گرفته می‌شوند.

Until scholars are able to discuss their implicit theories and thus their <strong>assumptions</strong>, they are likely to miss the point of what others are saying when discussing their explicit theories and their data.
تا زمانی که محققان نتوانند نظریه‌های ضمنی خود و در نتیجه <strong>مفروضات</strong> خود را مورد بحث قرار دهند، هنگام بحث درباره نظریه‌های صریح و داده‌های خود، احتمالاً از آنچه دیگران می‌گویند، غافل می‌شوند.


Questions & answers

Questions 1-3

Reading Passage 1 has ten sections, A-J
Which section contains the following information?
Write the correct letter, A-J, in boxes 1-3 on your answer sheet.

1   information about how non-scientists’ assumptions about intelligence influence their behavior towards others

2   a reference to lack of clarity over the definition of intelligence

3   the point that a researcher’s implicit and explicit theories may be very different

 

Questions 4-6

Do the following statements agree with the claims of the writer in Reading Passage 1?

In boxes 4-6 on your answer sheet, write

YES                  if the statement agrees with the claims of the writer
NO                   if the statement contradicts the claims of the writer
NOT GIVEN    if it is impossible to say what the writer thinks about this

4   Slow language development in children is likely to prove disappointing to their parents.

5   People’s expectations of what children should gain from education are universal.

6   Scholars may discuss theories without fully understanding each other.

 

Questions 7-13

Look at the following statements (Questions 7-13) and the list of theories below.

Match each statement with the correct theory, A, B or C.

Write the correct letter, A, B or C, in boxes 7-13 on your answer sheet.

NB  You may use any letter more than once.7   It is desirable for the same possibilities to be open to everyone.

8   No section of society should have preferential treatment at the expense of another.

9   People should only gain benefits on the basis of what they actually achieve.

10   Variation in intelligence begins at birth.

11   The more intelligent people should be in positions of power.

12   Everyone can develop the same abilities.

13   People of low intelligence are likely to lead uncontrolled lives.

 

List of Theories

A     Hamiltonian
B     Jeffersonian
C     Jacksonian

 

Answers

  1. B
  2. A
  3. D
  4. NOT GIVEN
  5. NO
  6. YES
  7. B
  8. C
  9. B
  10. A
  11. A
  12. C
  13. A

نظرات کاربران

هنوز نظری درج نشده است!