WHAT IS EXPLORATION?

اکتشاف چیست؟

WHAT IS EXPLORATION?

 

We are all exploring.
همه ما در حال کاوش هستیم.

Our desire to discover, and then share that new-found knowledge, is part of what makes us human – indeed, this has played an important part in our success as a <strong>species</strong>.
تمایل ما به کشف، و سپس به اشتراک گذاری آن دانش جدید، بخشی از چیزی است که ما را انسان می کند – در واقع، این فرایند، نقش مهمی در موفقیت ما به عنوان یک <strong>گونه</strong> ایفا کرده است.

Long before the first caveman slumped down beside the fire and grunted news that there was plenty of wildebeest over yonder, our ancestors had learnt the value of sending out scouts to <strong>investigate</strong> the unknown.
مدتها قبل از اینکه اولین غارنشین در کنار آتش به زمین بیفتد و اخباری را مبنی بر اینکه حیوانات وحشی زیادی در اطراف وجود دارد، اعلام کند، اجداد ما ارزش فرستادن پیشاهنگان را برای <strong>تحقیق</strong> در مورد ناشناخته ها یاد گرفته بودند.

This questing nature of ours undoubtedly helped our species spread around the globe, just as it nowadays no doubt helps the last nomadic Penan <strong>maintain</strong> their existence in the depleted forests of Borneo, and a visitor negotiate the subways of New York.
این ذات جستجوگر ما بدون شک به گسترش گونه ما در سراسر جهان کمک کرده، همانطور که امروزه بدون شک به آخرین پنان کوچ نشین کمک می کند تا موجودیت خود را در جنگل های رو به فرسایش بورنئو <strong>حفظ کند</strong> و به یک بازدید کننده که درباره متروهای نیویورک مذاکره کند.

 

Over the years, we’ve come to think of explorers as a peculiar breed – different from the rest of us, different from those of us who are merely ‘well travelled’, even; and perhaps there is a type of person more suited to <strong>seeking</strong> out the new, a type of caveman more inclined to risk venturing out.  
در طول سال‌ها، ما به کاشفان به‌عنوان نژادی عجیب و غریب فکر کرده‌ایم – متفاوت از بقیه ما، متفاوت از افرادی از ما که حتی صرفاً «خوب سفر کرده‌ایم»؛ و شاید نوعی از بشر که برای <strong>جستجوی</strong> چیزهای جدید مناسب تر باشد، یک نوع غارنشین که تمایل بیشتری به ریسک کردن و بیرون رفتن داشته باشد.

That, however, doesn’t take away from the fact that we all have this enquiring instinct, even today; and that in all sorts of <strong>professions</strong> – whether artist, marine biologist or astronomer – borders of the unknown are being tested each day.
با این حال، این واقعیت را از بین نمی‌برد که همه ما حتی امروز این غریزه جستجوگر را داریم و اینکه در انواع <strong>حرفه ها </strong>– چه هنرمند، چه زیست شناس دریایی و چه ستاره شناس – مرزهای ناشناخته ای را هر روز مورد آزمایش قرار می دهیم.

 

Thomas Hardy set some of his novels in Egdon Heath, a fictional area of uncultivated land, and used the <strong>landscape</strong> to suggest the desires and fears of his characters.  
توماس هاردی برخی از رمان‌هایش را در اگدون هیت، منطقه‌ای تخیلی از زمین‌های غیرقابل کشت نوشت و از آن <strong>منظره</strong> برای نشان دادن خواسته‌ها و ترس‌های شخصیت‌هایش استفاده کرد.

He is delving into matters we all recognise because they are <strong>common</strong> to humanity.
او در حال بررسی موضوعاتی است که ما همه آنها را می شناسیم زیرا آنها برای بشریت <strong>مشترک</strong> هستند.

This is surely an act of exploration, and into a world as <strong>remote</strong> as the author chooses.
این مطمئناً همان عمل کاوش است به دنیایی <strong>دورافتاده</strong> که نویسنده انتخاب می کند.

Explorer and travel writer Peter Fleming talks of the moment when the <strong>explorer</strong> returns to the existence he has left behind with his loved ones.
پیتر فلمینگ کاوشگر و سفرنامه نویس از لحظه ای صحبت می کند که <strong>کاوشگر</strong> به موجودیتی که با عزیزانش پشت سر گذاشته بازمی گردد.

The traveller ‘who has for weeks or months seen himself only as a puny and irrelevant alien crawling laboriously over a country in which he has no roots and no background, suddenly encounters his other self, a <strong>relatively</strong> solid figure, with a place in the minds of certain people’.
مسافری که هفته‌ها یا ماه‌ها خود را فقط یک بیگانه ضعیف و بی‌ربط می بیند که با زحمت در کشوری پیش می رود که در آن نه ریشه ای دارد و نه پیش‌زمینه‌ای، ناگهان با خود دیگری روبرو می‌شود، شخصیتی <strong>نسبتاً</strong> محکم، که جایی در ذهن افراد خاص دارد.

 

In this book about the exploration of the earth’s <strong>surface</strong>, I have confined myself to those whose travels were real and who also aimed at more than personal discovery.
در این کتاب درباره اکتشاف <strong>سطح</strong> زمین، من خودم را به کسانی محدود کرده‌ام که سفرهایشان واقعی و هدفشان چیزی فراتر از کشف شخصی بوده است.

But that still left me with another problem: the word ‘explorer’ has become associated with a past era. We think back to a golden age, as if exploration peaked somehow in the 19th century – as if the process of discovery is now on the <strong>decline</strong>, though the truth is that we have named only one and a half million of this planet’s species, and there may be more than 10 million – and that’s not including bacteria.
اما این موضوع هنوز برای من مشکل دیگری ایجاد می کند: کلمه "کاوشگر" با دوران گذشته مرتبط شده است. ما به دوران طلایی فکر می کنیم، گویی که اکتشاف به نوعی در قرن نوزدهم به اوج خود رسیده است - گویی روند اکتشاف اکنون <strong>رو به زوال است</strong>، اگرچه حقیقت این است که ما فقط یک و نیم میلیون گونه از این سیاره را شناسایی کردیم درحالیکه ممکن است بیش از 10 میلیون وجود داشته باشد – که شامل باکتری ها هم نمی شود.

We have studied only 5 per cent of the species we know.
ما فقط 5 درصد از گونه هایی را که می شناسیم مطالعه کرده ایم.

We have scarcely mapped the ocean floors, and know even less about ourselves; we fully understand the workings of only 10 per cent of our <strong>brains</strong>. 
ما به ندرت از کف اقیانوس ها نقشه برداری کرده ایم و حتی کمتر درباره خودمان می دانیم. ما به طور کامل عملکرد تنها 10 درصد از <strong>مغزمان</strong> را درک می کنیم.

 

Here is how some of today’s ‘explorers’ define the word.
در اینجا چند تعریف که برخی از "کاوشگران" امروزی از این کلمه دارند، آورده شده.

Ran Fiennes, dubbed the ‘greatest living explorer’, said, ‘An explorer is someone who has done something that no human has done before – and also done something <strong>scientifically</strong> useful.’
ران فاینس که به او لقب "بزرگترین کاوشگر زنده" داده شده است، گفت: "کاوشگر کسی است که کاری را انجام داده است که قبلاً هیچ انسانی انجام نداده است - و همچنین کاری از نظر علمی <strong>کاملا</strong> مفید انجام داده است."

Chris Bonington, a leading mountaineer, felt exploration was to be found in the act of physically <strong>touching</strong> the unknown: ‘You have to have gone somewhere new.’
کریس بونینگتون، یک کوهنورد پیشرو، احساس کرد که اکتشاف باید در عمل <strong>لمس</strong> فیزیکی ناشناخته ها پیدا شود: "شما باید به جای جدیدی رفته باشید."

Then Robin Hanbury-Tenison, a campaigner on behalf of remote so-called ‘tribal’ peoples, said, ‘A <strong>traveller</strong> simply records information about some far-off world, and reports back; but an explorer changes the world.’
سپس رابین هانبری-تنیسون، مبارزی از جانب مردمان دوردست به اصطلاح «قبیله‌ای»، گفت: «یک <strong>مسافر</strong> صرفا اطلاعات دنیای دوردستی را ثبت می‌کند و گزارش می‌دهد. اما یک کاشف دنیا را تغییر می دهد.

Wilfred Thesiger, who crossed Arabia’s Empty Quarter in 1946, and belongs to an era of unmechanised travel now lost to the rest of us, told me, ‘If I’d gone across by camel when I could have gone by car, it would have been a stunt.’
ویلفرد تزیگر، که در سال 1946 از محله Empty Quarter عربستان عبور کرد، و متعلق به دوره ای از سفرهای غیرمکانیکی است که اکنون برای بقیه امکان آن نیست، به من گفت: "اگر زمانی که می توانستم با ماشین بروم، با شتر از آنجا رد می شدم می توانست مسخره به نظر برسد.

To him, exploration meant bringing back information from a remote place <strong>regardless</strong> of any great self-discovery.
از نظر او، کاوش به معنای بازگرداندن اطلاعات از یک مکان دورافتاده <strong>صرفنظر</strong> از هرگونه کشف بزرگ شخصی بود.

 

Each definition is <strong>slightly</strong> different – and tends to reflect the field of endeavour of each pioneer.
هر تعریف <strong>کمی</strong> متفاوت است - و تمایل دارد حوزه تلاش هر پیشگام را منعکس کند.

It was the same whoever I asked: the prominent historian would say exploration was a thing of the past, the cutting-edge <strong>scientist</strong> would say it was of the present.
از هر کسی که می‌پرسیدم همان بود: مورخ برجسته می‌گفت اکتشاف متعلق به گذشته است، <strong>دانشمند</strong> پیشرفته می‌گوید مال زمان حال است.

And so on.
و غیره.

They each set their own particular criteria; the common factor in their <strong>approach</strong> being that they all had, unlike many of us who simply enjoy travel or discovering new things, both a very definite objective from the outset and also a desire to record their findings.
آنها هر کدام معیارهای خاص خود را تعیین می کنند. عامل مشترک در <strong>رویکرد</strong> آنها این است که همه آنها برخلاف بسیاری از ما که به سادگی از سفر یا کشف چیزهای جدید لذت می بریم، هم از همان ابتدا یک هدف بسیار مشخص و هم تمایل به ثبت یافته های خود داشتند.

 

I’d best <strong>declare</strong> my own bias.
بهتر است نظر خودم را <strong>بیان کنم.</strong>

As a writer, I’m <strong>interested</strong> in the exploration of ideas.
به عنوان یک نویسنده، من به کاوش در ایده ها <strong>علاقه مند </strong>هستم.

I’ve done a great many <strong>expeditions</strong> and each one was unique.
من <strong>گشت و گذار های</strong> زیادی انجام داده ام و هر کدام منحصر به فرد بودند.

I’ve lived for months alone with <strong>isolated</strong> groups of people all around the world, even two ‘uncontacted tribes’.
من ماه‌ها با گروه‌های <strong>منزوی</strong> از مردم در سرتاسر جهان، حتی دو «قبیله بدون ارتباط با دیگران» تنها زندگی کرده‌ام.

But none of these things is of the slightest interest to anyone unless, through my books, I’ve found a new slant, explored a new idea.
اما هیچ‌کدام از این چیزها، کوچک‌ترین علاقه‌ای در هیچکس برنینگیخته مگر اینکه برای نوشتن کتاب‌هایم، دید جدیدی پیدا کرده باشم یا ایده جدیدی را کشف کرده باشم.

Why? Because the world has moved on.
چرا؟ چون دنیا پیش رفته است.

The time has long passed for the great continental voyages – another walk to the poles, another <strong>crossing</strong> of the Empty Quarter.
زمان سفرهای بزرگ قاره ای سپری شده است - پیاده روی دیگری به سمت قطب ها، <strong>عبور</strong> دیگری از Empty Quarter.

We know how the land surface of our planet lies; exploration of it is now down to the details – the <strong>habits</strong> of microbes, say, or the grazing behaviour of buffalo.
ما می دانیم که سطح زمین سیاره ما چگونه است. کاوش در آن، اکنون باید با توجه به جزئیات باشد - مثلاً <strong>عادات</strong> میکروب ها یا رفتار چرای گاومیش ها.

Aside from the deep sea and deep underground, it’s the era of <strong>specialists</strong>.
گذشته از دریای عمیق و اعماق زیرزمین، این دوره، عصر <strong>متخصصان</strong> است.

However, this is to disregard the role the human mind has in conveying remote places; and this is what interests me: how a fresh interpretation, even of a well-traveled route, can give its readers new <strong>insights</strong>.
با این حال، این دیدگاه یعنی نادیده گرفتن نقش ذهن انسان در به تصویر کشیدن مکان های دور و این چیزی است که برای من جالب است: چگونه یک تفسیر تازه، حتی از مسیری که کاملا به آن سفر شده، می تواند <strong>بینش</strong> جدیدی به خوانندگان بدهد.


Questions & answers

Questions 27-32

Choose the correct letter, A, B, C or D.
Write the correct letter in boxes 27-32 on your answer sheet.

27   The writer refers to visitors to New York to illustrate the point that

A   exploration is an intrinsic element of being human.
B   most people are enthusiastic about exploring.
C   exploration can lead to surprising results.
D   most people find exploration daunting.

 

28   According to the second paragraph, what is the writer’s view of explorers?

A   Their discoveries have brought both benefits and disadvantages.
B   Their main value is in teaching others.
C   They act on an urge that is common to everyone.
D   They tend to be more attracted to certain professions than to others.

 

29   The writer refers to a description of Egdon Heath to suggest that

A   Hardy was writing about his own experience of exploration.
B   Hardy was mistaken about the nature of exploration.
C   Hardy’s aim was to investigate people’s emotional states.
D   Hardy’s aim was to show the attraction of isolation.

 

30   In the fourth paragraph, the writer refers to ‘a golden age’ to suggest that

A   the amount of useful information produced by exploration has decreased.
B   fewer people are interested in exploring than in the 19th century.
C   recent developments have made exploration less exciting.
D   we are wrong to think that exploration is no longer necessary.

 

31   In the sixth paragraph, when discussing the definition of exploration, the writer argues that

A   people tend to relate exploration to their own professional interests.
B   certain people are likely to misunderstand the nature of exploration.
C   the generally accepted definition has changed over time.
D   historians and scientists have more valid definitions than the general public.

 

32   In the last paragraph, the writer explains that he is interested in

A   how someone’s personality is reflected in their choice of places to visit.
B   the human ability to cast new light on places that may be familiar.
C   how travel writing has evolved to meet changing demands.
D   the feelings that writers develop about the places that they explore.

 

Questions 33-37

Look at the following statements (Questions 33-37) and the list of explorers below.
Match each statement with the correct explorer, A-E.
Write the correct letter, A-E, in boxes 33-37 on your answer sheet.
NB  You may use any letter more than once.

33   He referred to the relevance of the form of transport used.
34   He described feelings on coming back home after a long journey.
35   He worked for the benefit of specific groups of people.
36   He did not consider learning about oneself an essential part of the exploration.
37   He defined exploration as being both unique and of value to others.

 

List of Explorers

A     Peter Fleming
B     Ran Fiennes
C     Chris Bonington
D     Robin Hanbury-Tenison
E     Wilfred Thesiger

 

Questions 38-40

Complete the summary below.
Choose NO MORE THAN TWO WORDS from the passage for each answer.
Write your answers in boxes 38-40 on your answer sheet.

The writer’s own bias

The writer has experience of a large number of 38 ………………., and was the first stranger that certain previously 39 ………………… people had encountered. He believes there is no need for further exploration of Earth’s 40 …………………., except to answer specific questions such as how buffalo eat.

 

Answers

  1. A
  2. C
  3. C
  4. D
  5. A
  6. B
  7. E
  8. A
  9. D
  10. E
  11. B
  12. (unique) expeditions
  13. uncontacted / isolated
  14. (land) surface

نظرات کاربران

هنوز نظری درج نشده است!