ادعا: گرچه بی حوصلگی اغلب به عنوان احساس رضایت از خود بروز داده می شود، اما واقعاً باید مایه خجالت باشد.
دلیل: بی حوصلگی از کمبود تخیل و انگیزه شخصی ناشی می شود.
پاسخی بنویسید که در آن درباره اینکه تا چه میزان با این ادعا و دلیلی که ادعا بر مبنای آن پایه گذاری شده است، موافق یا مخالف هستید، بحث کنید.
- بی حوصلگی افراد نمیتواند چندان ارتباطی با خود خواهی آنها داشته باشد. بی حوصلگی اغلب به علت نداشتن هدفی در زندگی بوجود میآید. هر روزی که ما از خواب بیدار می شویم باید یک هدف خاص را در آن روز دنبال کنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. اگر چنین هدفی در زندگی ما وجود نداشته باشد، هیچ کاری ما را خوشحال نمی کند و در عوض کاملاً بی حوصله می شویم. هدف ها در زندگی ما ایجاد انگیزه میکنند بنابراین بی حوصلگی می تواند ناشی از عدم انگیزه نیز باشد.
- بی حوصلگی می تواند در اثر عدم علاقه ما به کارهایی که در طول روز انجام میدهیم نیز، در ما بروز کند و این مسئله شاید از خودخواهی ما ناشی شود که حوصله انجام کارهایی که به ما محول شده در شرایطی که به آن ها علاقه نداریم را نداشته باشیم. همه ما در زندگی با شرایطی مواجه هستیم که خودمان آن را به وجود نیاورده ایم به عنوان مثال ما در خانوادهای به دنیا آمده ایم که در انتخاب آنها نقشی نداشته ایم. بنابراین اگر مجبوریم در زندگی از خانواده مان مراقبت کنیم باید برای انجام این هدف در خودمان انگیزه ایجاد کنیم نه اینکه به خاطر خودخواهی خود اظهار بی حوصله گی کرده و از مسئولیتهای خود شانه خالی کنیم.
- عواملی مثل خودخواهی، عدم انگیزه یا نداشتن هدف که موجب بی حوصلگی می شوند، فقط بخشی از فاکتورهای درونی هستند که میتوانند در ما بیحوصلگی را ایجاد کنند. اما علاوه بر این عوامل درونی، فاکتورهای بیرونی نیز باید مورد توجه قرار گیرند. مثلا وقوع حادثه ناگواری که ما هیچ نقشی در آن نداشته ایم نیز میتواند ما را افسرده و بی حوصله کند.