ادعا: یادگیری درباره گذشته تاریخی، نیاز به خلاقیت دارد اگر چه غالباً یک هدف عینی تلقی می شود.
دلیل: از آنجایی که ما هرگز نمی توانیم مستقیماً گذشته را بشناسیم، بنابراین باید آن را با تفسیر تخیلی، وقایع تاریخی، اسناد و مصنوعات هنری بازسازی کنیم.
موافق
- برای این که باستان شناسان یا محققینی که در زمینه های تاریخی کار میکنند بتوانند به نتیجه درستی برسند باید شواهد و مدارکی که به دست می آورند را کنار یکدیگر قرار داده و آنها را مثل یک پازل کنار هم بچیند و در نهایت از خلاقیت خود استفاده کنند تا به واقعیت پی ببرند.
- چون ما خودمان در یک دوره تاریخی خاص حضور نداشته ایم و آن را تجربه نکرده ایم، به هر حال تا حدودی مجبوریم با توجه به شواهد و مدارکی که وجود دارد، آن دوره تاریخی را تصویر سازی کنیم. برای این تصویرسازی علاوه بر مدارک و مستندات باید از خلاقیت خودمان نیز بهره ببریم.
- پیشرفت تکنولوژی و ابداع دستگاههای پیشرفته میتوانند به ما کمک کنند که از روی شواهد موجود، واقعیت را شبیه سازی کنیم این ابزارهای پیشرفته به باستان شناسان کمک زیادی کرده اند. به عنوان مثال در حال حاضر اگر چند قطعه استخوان از فسیل یک دایناسور را کشف کنیم میتوانیم با استفاده از نرم افزار ها و اسکنر های سه بعدی، جثه آن دایناسور را شبیه سازی کنیم. اما به هر حال این شبیهسازی ها ممکن است تا حدودی با واقعیت متفاوت باشد چون ما با استفاده از خلاقیت خودمان آن نرم افزارها را ابداع کرده و نرم افزارها نیز با استفاده از شبیه سازهای موجود تصاویری از واقعیت خلق می کنند.
مخالف
- اگر قرار باشد ما با خلاقیت خودمان تصوراتی را به واقعیتی که در گذشته اتفاق افتاده اضافه کنیم، نمی توان نام آن را تاریخ گذاشت چون ما در حقیقت تاریخ را دستکاری کرده ایم. به این ترتیب هر کسی ممکن است عقاید و نظرات خودش را وارد یک واقعیت تاریخی کرده و آن را تغییر بدهد. بنابراین، ما حق نداریم از خلاقیت و تصورات خودمان برای خلق یک واقعه تاریخی استفاده کنیم بلکه فقط باید از روی شواهد و مدارک موجود به یک حقیقت عینی در خصوص آنچه که در تاریخ اتفاق افتاده برسیم.
- محققان و کارشناسان تاریخ یا باستان شناسان می توانند از خلاقیت خودشان برای تفسیر مدارک و اسنادی که به دست آوردهاند، استفاده کنند اما آنها حق ندارند با خلاقیت خودشان، تصویری از تاریخ را ارائه کنند که ممکن است با واقعیت همخوانی نداشته باشد.